علم غیب مخصوص خداست و هر کسى را که خداوند بخواهد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ بحث در مورد علم غیب و اینکه آیا این علم منحصر به خداوند متعال است و دیگران از آن بهره اى ندارند و یا اینکه دیگران نیز مى توانند داراى این علم باشند بحثى گسترده است . شما پس از مطالعه انبوه روایاتى که در این کتاب فقط از یک امام یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام آورده شده است ، به این باور عمیق خواهید رسید که خداوند متعال این علم را بطور یقین در اختیار امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داده است و هیچ دغدغه و تردیدى در آن نیست . گذشته از اینها هیچکس نباید در این امر تردید داشته باشد که خداوند متعال قادر است بخشى از علوم خود را هر قدر که صلاح بداند در اختیار اولیاء خود قرار دهد، همچنانکه در قرآن مجید به پاره اى از آنها اشاره نموده است . مثلا در مورد پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرماید: ((عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول؛ خداوند داناى غیب است و هیچکس را بر غیب خویش آگاه نمى کند مگر آنکه را که مورد رضاى او باشد.)). در مورد حضرت عیسى علیه السلام در قرآن کریم مى خوانیم که عیسى مى گفت : ((انبؤ کم بما تاءکلون و ما تدخرون فى بیوتکم .)) و آیات دیگرى که بطور عموم و یا خصوص ، این حقیقت را اعلام مى دارد که خداوند متعال هرگاه صلاح بداند برخى از بندگان خود را از غیب آگاه مى سازد. بنابراین آیاتى که علم غیب را منحصر در خداوند متعال مى داند مثل آیه مبارکه ((قل لا یعلم فى السماوات و الارض الغیب الا الله و ما یشعرون بگو در میان آسمانها و زمین کسى جز خداوند غیب را نمى داند.)) این آیه و آیاتى نظیر آن معنایش این است که منبع غیب خداوند است و کسى جز از طریق او نمى تواند بر آن آگاهى یابد، بنابراین هیچ منافاتى ندارد که غیبها در نزد حضرت حق باشد و او برخى از اولیاء خود را از آن مطلع گرداند. آرى عالم به غیب در حقیقت خداوند متعال است که علم او ذاتى و از دیگرى گرفته نشده است و اما علوم سایر انبیاء و اولیاء اکتسابى و برگرفته از آن کانون غیب است . بعد از جنگ جمل وقتى حضرت امیر علیه السلام در ضمن خطبه اى به برخى از حوادث آینده خبر داد یکى از یاران آن حضرت با تعجب گفت : ((لقد اعطیت یا امیرالمؤمنین علم الغیب ؛ یا امیرالمؤمنین به شما علم غیب داده شده است !)) شاید او منظورش این بود که علم غیب مختص خداوند است ، على علیه السلام در حالیکه تبسم مى کرد فرمود: ((لیس هو بعلم الغیب و انما هو تعلم من ذى علم )؛ این علم غیب نیست ، بلکه آموختن و فراگیرى است از صاحب علم (یعنى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ).)) و از آنجا که دانستن علم غیب در نظر بسیارى معنایش این بود که او شریک خداوند است در دانستن غیب ، و دانستن علم غیب را از صفات الهى مى شمرند، به این جهت در برخى روایات ، این موضوع را انکار مى کردند و مى فرمودند: این علم غیب نیست ، بلکه علمى است که از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرا گرفته ایم . در روایت دیگرى مردى بنام یحیى بن عبدالله به امام هفتم علیه السلام گفت : فدایت شوم اینان مى پندارند که شما علم غیب میدانى ! حضرت فرمود: سبحان الله دستت را بر سرم بگذار، بخدا قسم تمامى موهاى سرم (از تعجب ) سیخ شد. سپس فرمود: نه بخدا قسم ، چیزى نیست مگر آنچه از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) ارث برده ایم .یعنى آنچه ما مى دانیم علم ذاتى نیست بلکه برگرفته از خداوند است . بنابراین شیعه که خاندان پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را عالم به برخى از غیبها مى داند، فقط به عنوان برگزیدگان و بزرگانى که مورد رضاى خداوند بوده اند و از حضرت حق جل و علا کسب فیض کرده اند، مى باشد نه بعنوان علم ذاتى که مختص به ذات اوست و در آن شریکى ندارد. ابوالجارود گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم : امام چگونه شناخته مى شود؟ حضرت فرمود: امام با صفاتى شناخته مى شود. که اولین آنها تصریح خداوند تبارک و تعالى است بر او و امانت او تا اینکه حجت بر مردم باشد... و فرمود: او مردم را به حوادث فردا خبر مى دهد و با مردم به هر زبان و هر لغت سخن مى گوید. |
دانش گسترده امیرالمؤمنین علیه السلام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ در قرآن کریم مى خوانیم : ((و کل شى ء احصیناه فى امام مبین ؛ همه چیز را در پیشواى آشکار جمع آورى کرده ایم .)) از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود: چون این آیه بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نازل شد و ابوبکر و عمر از جا برخاسته گفتند: اى رسول خدا آیا منظور تورات است ؟ فرمود: خیر گفتند: انجیل است ؟ فرمود: خیر گفتند: قرآن است ؟ فرمود: خیر در این میان امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام وارد شد، پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: این همان است ، اوست آن امام که خداوند تبارک وتعالى علم هر چیزى را در او جمع کرده است (( انه الامام الذى احصى الله تبارک و تعالى فیه علم کل شى ء)). |
منم آن امام مبین
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ عمار بن یاسر گوید: در یکى از جنگها با امیرالمؤمنین علیه السلام بودم که به سرزمین مورچگان رسیدیم ، آن زمین پر از مورچه بود، گفتم : یا امیرالمؤمنین فکر مى کنى از خلق خداوند کسى هست که تعداد این مورچه ها را بداند؟ حضرت فرمود: آرى اى عمار، من مردى را مى شناسم که تعداد آنها را مى داند، و مى داند چند عدد از آنها نر و چند عدد از آنها ماده است ! گفتم : کیست ؟ فرمود: اى عمار آیا در سوره یس نخوانده اى : ((و کل شى ء احصیناه فى امام مبین ؛ ما همه چیز را در امام مبین جمع کرده ایم .)) عرض کردم : آرى اى مولاى من ، خوانده ام .فرمود: منم آن امام مبین |
علم کتاب تماما نزد امیرالمؤمنین است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ خداوند متعال در قرآن مجید مى فرماید: (( و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب ؛ کافران مى گویند شما فرستاده خداوند نیستى ، بگو کافیست که خداوند و کسى که علم کتاب در نزد اوست میان من و شما گواه باشد.)) و پوشیده نیست که قرآن مجید، علم الکتاب را اقیانوسى از دانش مى داند که اسرار هستى در آن نهان است ، مثلا در یک جا مى فرماید: (( و ما من غائبة فى السماء والارض الا فى کتاب مبین ؛ هیچ غیبى در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب آشکار قرار دارد.)) و در جاى دیگر مى فرماید: هیچ ذره اى در آسمان و زمین و یا کمتر و یا بیشتر نیست مگر اینکه خداوند آنرا مى داند و در کتاب مبین قرار دارد.( و در جاى دیگر بطور واضح مى فرماید: کلیدهاى غیب نزد خداوند است ، به جز او کسى از آن آگاه نیست ، او مى داند آنچه در خشکى و دریاست ، هیچ برگى بر زمین نمى افتد مگر اینکه مى داند، هیچ دانه اى در تاریکى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى واضح قرار دارد. ((و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین )) و بالاخره براى اینکه به عظمت این علم الکتاب بیشتر آگاه شویم نگاهى مى اندازیم به داستان حضرت سلیمان و بلقیس که در قرآن مجید آمده است . در این جریان ، حضرت سلیمان از اطرافیان خود پرسید: کدامیک از شما تخت بلقیس را قبل از اینکه او و افرادش بیایند نزد من حاضر مى کند؟ یکى از جنیان گفت : من آن تخت را قبل از اینکه شما از جاى خود برخیزى حاضر مى کنم ! در این میان قرآن مى گوید: کسى که در نزد او دانشى بود ((قال الذى عنده علم من الکتاب )) گفت : من آنرا زودتر از بهم خوردن پلک چشم تو حاضر مى کنم و این کار را کرد. توجه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت رابه عنوان کسى که اندکى از علم کتاب را دارد یاد مى کند، و از این نکته معلوم مى شود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکى از آن ، اینگونه انسان را قدرتمند مى کند و لذا در احادیث متعدد از اهل البیت علیهم السلام ذکر شده است که فرمودند: دانش آنکه بخشى از علم الکتاب را داشت در مقابل دانش کسى که تمامى علم کتاب را دارد همانند ترى بال مگسى است از آب دریا!!( آرى و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عده اى از اصحاب امام صادق علیه السلام مثل عبدالاعلى و عبیدة بن عبدالله بن بشیر همگى از امام صادق علیه السلام شنیدند که مى فرمود: من مى دانم آنچه در زمینها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود، آنگاه حضرت اندکى درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد فرمود: من اینها را از کتاب خدا مى دانم ، خداوند مى فرماید: در قرآن است بیان همه چیز. روایات اهل البیت علیهم السلام قاطعانه اعلام مى دارد که صاحب این علم ، امیرالمؤمنین علیه السلام و پس از او ائمه اطهار علیه السلام از اولاد معصومین او مى باشند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به ابو سعید خدرى که از آن آیه مبارکه پرسیده بود فرمود: او برادرم على بن ابیطالب است . و امام صادق علیه السلام در حدیث صحیح فرمود: ((الذى عنده علم الکتاب هو المیرالمؤمنین علیه السلام ؛ آنکه در نزد او دانش کتاب است همان امیرالمؤمنین علیه السلام است .)) یکى از اصحاب امام باقر علیهم السلام از حضرت در مورد آیه مذکور سؤ ال کرد، حضرت فرمود: ما (اهل البیت علیه السلام ) هستیم و على اول ما و برترین ما و نیکوترین ما بعد از پیامبر اکرم علیه السلام مى باشد.) امام صادق علیه السلام به عبدالله بن ولید فرمود: مردم در مورد پیامبر اولوالعزم و امیرالمؤمنین چه مى گویند؟ عرض کردم : هیچکس را بر پیامبران اولوالعزم مقدم نمى کنند. امام علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالى در مورد موسى علیه السلام فرمود: ((و کتبنا له فى الالواح من کل شى ء موعظة ؛ براى او در آن لوحها برخى از مواعظ را نوشتیم .)) و نفرمود تمامى موعظه ها را، و در مورد عیسى علیه السلام فرمود: ((و لیبین لکم بعض الذى تختلفون فیه ؛( تا عیسى براى شما برخى از موارد اختلاف را بیان کند.)) و نفرمود همه آن را، اما در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ((قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب ()؛ بگو خدا و کسى که تمامى علم کتاب نزد اوست میان من و شما براى گواهى کافیست .)) و سپس حضرت براى اینکه عظمت این دانش ، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته فرمود: خداوند عزوجل فرموده است : ((و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین ))( آنگاه حضرت صادق علیه السلام فرمود: علم این کتاب (با این عظمت ) نزد على علیه السلام است .( |
بزرگترین فضیلت قرآنى امیرالمؤمنین علیه السلام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ سلیم بن قیس گوید: مردى از على بن ابیطالب علیه السلام پرسید: بزرگترین فضیلت خود را برایم بگو؟ حضرت فرمود: آنچه خداوند در قرآن نازل نموده است ، پرسید: خداوند در مورد شما چه نازل نموده است ؟ فرمود: سخن خدا که فرمود: ((و یقول الذین کفرو الست مرسلا قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب )) منظور خداوند از کسى که داراى علم و کتاب است من هستم از اهل سنت صاحب کتاب ینابیع المودة ، شیخ حافظ قندوزى حنفى در باب 30 از کتاب خود احادیث متعددى در همین مورد روایت کرده است . |
موضوع مطلب :